نگاهی به «خط فرضی»
اما همین خودکامگی مادر در تصمیمگیری، قربانگاهی میشود برای از دست رفتن فرشته معصوم داستان خط فرضی. از این جای داستان قصه قدری ملتهب شده و بنا است جان بگیرد و در فرمی درباره الی گونه سوار بر مرکب دروغ تماشاچی خود را تا چند گام به دنبال خودش بکشد.
اما قربانی سوم مادر رها یعنی سارا است که به حکم زن بودن باید مقهور قیم قهری فرزند از دست رفتهاش باشد و در وسط کلانتری زیر مشت و لگدهای او مظلومانه سرفه کند و دست آخر هم هیچ دفاعی از خود نداشته باشد که در دادگاه اقامه کند.
به نظر فیلمساز این فضای لاجرم و مردسالار و بیمنطق و تباه همان اتمسفر سمی خطرناکی است که سالها است سارا در آن زیست میکند و برای آرامش روانش مطابق همان سنت جاری دنیای روشنفکری به ساحت سیگار پناه میبرد. گویی پرندهای که راه گم کرده و به ضرب خود را به شیشه میکوبد و کشته میشود حکایت کسی نیست جز سارا که بنا است این اتمسفر سمی را تحمل کند و دست آخر خود را همانند دخترش در فضایی گاز آلود به دست مرگ خود خواسته بسپارد.
فیلم تلختر و بیقاعدهتر از این تعریفی است که در چند سطر بالا ارائه شد و اصولاً نباید آن را در قالب یک اتفاق سینمایی یا یک پدیده کشف شده در سینمای ایران به حساب آورد.
بلکه به حسب نوع و نحوه پرداختن به مسائل، نه تنها تکراری و بیرمق و فقیر است بلکه حتی هیچ برجستگی نسبت به اسلاف خود در همین موقعیت بیانی بروز نمیدهد. از این رو فرض ارائه شده در داستان خط فرضی را باید امری ملالآور و پر تکرار در سینمای ایران به حساب آورد که بناست مخاطب از دیدنش پشیمان شده و خستگی یک تفریح دستهجمعی در حضور در سالن سینما را به جانش تثبیت کند.